عشق ستون همه هستی است هستی از آن در طرب ومستی است
ای خوش ازاین عشق شقایق شد دمبدم ودمبدم عاشق شدن
دل شدگی حاصل عمرگل است بی دلی افسانه هر بلبل است
لیلی اگر داشت به سرشورعشق قیس اگر داشت به دل نور عشق
این همه از معجزه عشق دان عشق کند نام تو را جاودان
لب نکنم باز مگر گویم عشق فخرمن این است که می جویم عشق
موی مرا بسته به زلف خدا کرده مرا بر غم خود مبتلا
از ازل این شیفتگی بامن است راضی ام از این دل لیلاپرست
سرخوش ازاین باده لیلایی ام گرچه اسیر غم تنهایی ام
یارب از این عشق رهایم مکن بی کسم از خویش جدایم مکن
:: بازدید از این مطلب : 589
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2